صفحه ۱۶۸-۱۲۷
هادی تاجیک، احسان محمدی منیع
هادی تاجیک۱
احسان محمدی منیع۲
۱ استادیار روابط بین الملل دانشگاه جامع امام حسین (ع)
۲ دانشجوی دکتری مطالعات منطقه ای گرایش خاورمیانه
چکیده
جنگ و صلح از مفاهیم کلیدی نظریه های روابط بینالملل به شمار میروند و تبیین نظام بینالملل با استفاده از مفاهیم جنگ و صلح همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. رئالیسم و لیبرالیسم به عنوان دو رویکرد مهم و جریان اصلی نظریهپردازی در روابط بینالملل، با توجه به مبانی هستیشناسی و انسانشناسی خویش، دیدگاه متفاوتی در زمینه شکلگیری نظام بینالملل با محوریت جنگ یا صلح داشتهاند. اسلام نیز براساس مبانی هستیشناسی و انسانشناسی خویش و به عنوان دینی جهانشمول، غایتگرا و همهجانبه، رویکردی خاص و متفاوت نسبت به روابط بینالملل، مناسبات بینالملل و در نتیجه آن جایگاه جنگ و صلح در نظام بینالملل دارد و میتواند به عنوان بدیل، دیدگاه نظریههای رئالیسم و لیبرالیسم را به چالش بکشد. از اینرو، پژوهش در پی بررسی مقایسهای جایگاه مقوله صلح در مکتب اسلام در مقایسه با رویکرد عام و رئالیسم به عنوان یکی از پارادایم های مسلط نظریهپردازی در حوزه روابط بینالملل است. فرضیه پژوهش بر این مبنا استوار است که رویکرد رئالیسم با مطلقگرایی در مبانی هستیشناسی خویش، دیدگاهی تفریطی نسبت به صلح در نظام بینالملل ارائه کرده است. در حالی که اسلام با توجه به معقولیت و اعتدال در مبانی هستیشناسی خود مبرا از این ایراد است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است.
واژگان کلیدی: جنگ و صلح، رئالیسم، لیبرالیسم، اسلام، هستیشناسی
Thursday, 21 November , 2024